فصل اول قسمت ششم ( پایان سریال )
وینسنت، یکی از عروسک گردانان برجسته نیویورک و خالق برنامه تلویزیونی بسیار محبوب کودکان، "روز بخیر آفتاب"، تلاش می کند تا با از دست دادن پسرش، ادگار کنار بیاید و به طور فزاینده ای مضطرب و بی ثبات می شود. او که پر از خود بیزاری و احساس گناه در مورد ناپدید شدن ادگار است، به نقاشی های پسرش از یک عروسک هیولایی آبی، اریک، چسبیده و متقاعد شده است که اگر بتواند اریک را در تلویزیون پخش کند، ادگار به خانه خواهد آمد. از آنجایی که رفتار وینسنت به تدریج ویرانگر را از خانواده، همکارانش و کارآگاهانی که سعی در کمک به او دارند دور میکند، این اریک است، یک توهم ضرورت، که تنها متحد او در تعقیب آوردن پسرش به خانه میشود.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران