داستان این فیلم دربارهٔ بخشهایی از زندگی و همچنین چگونگی مرگ ولفگانگ آمادئوس موتسارت است. فیلم با یک قطعهٔ کوتاه موسیقی و نمایی از یک کالسکه، تصاویری از برف و یخ، و کوچههای پیچدرپیچ آغاز میشود. ناگهان فریادهای کوتاهِ «موتسارتِ موتسارت» آنتونیو سالیِری (اف. موری آبراهام) به گوش میرسد. سالیری، درحالیکه فریاد میزند و اعتراف میکند که ولفگانگ آمادئوس موتسارت (تام هولس) را کشته، خونین و مالین، توسط خدمهاش پیدا میشود. سالیری خودکشی کردهاست و توسط خدمهاش به یک بیمارستان، که در واقع یک آسایشگاه روانیِ وحشتناک است، برده میشود.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران